تیشتَر

شهامت می خواهد دوست داشتن کسی که هیچ وقت هیچ زمان سهم تو نخواهد شد. #ویسلاوا_شیمبورسکا

رسم عاشق‌کُشی و شیوهٔ شهرآشوبی

جامه‌ای بود که بر قامتِ او دوخته بود

#حافظ

هیچ|

بازیگر خوبی نیستم

به روزمرگی هایم می رسم، به تو اما، نه

با این حال اگر کسی به چشم هایم عمیق بنگرد

جای خالی تو را، پیدا خواهد کرد

.

شاعر هم نشدم

که دوست داشتن ت را کلمه کنم و

بر تن دیوارهای شهر دود گرفته ام، ببافم

یا غزل پشت غزل، زیبایی های بی پایانت را

در گوش مردم دردمند و رنجورم، دکلمه کنم

.

آتشنشان و کارگر و کارمند هم نشدم

تا در بزنگاه تاریخی

یا در ساعت های فراغت م

برایت عکس های آرتیستیک بگیرم

تا بدانی، کی و کجا، عمیقا به تو فکر میکنم

.

کمی پزشک شدم و کمتر معلم

تا بیشتر گوش کنم

به مردم و درد هایشان

و کمتر حرف بزنم

که نور از زخم هایمان داخل میشود...

.

اما بسیار تو را دوست داشتم

و این عاشقی، پیشه ی غالب م بود

در این سالها ی طولانی

هیچ|

تو مرا به آتش می کشی...

همین، دیگه چه خبر؟

هیچ|

خنک آن دم که نشینیم

در ایوان من و تو

به دو نقش و به دو صورت

به یکی جان من و تو

هیچ|

بله آقای #ساباتو، حق باشماست:

آدم ها هرگز کسانى را که دوست دارند

فراموش نمى کنند

فقط عادت مى کنند

که دیگر کنارشان نباشند.

هیچ|

آنجا که تویی،

آنجا و آدم هایش نمی دانند که چه خوشبختند

اگر میدانستند

زندگی را برای آب و نان و شراب

تلف نمیکردند

هیچ|


آخرين مطالب
» کاش دنیا بهم فرصت میداد، یک دل سیر مقابل چشمانت نشستن را
» عاشق پیشه‌گی
» خبر فوری
» محال ممکن
» تو کی عادت کردی به نبودن من؟
» دلشوره ما بود، دل آرام جهان شد...
» تو به کس گفته نتونی، چقده سخته خدایااا
» همچون جنگل های الیت تنهائیمـ
» هوای روی تــــو دارم، نمـ ـی گذارنـد مـ..
» بوسه

 Design By : Pichak