تیشتَر

شهامت می خواهد دوست داشتن کسی که هیچ وقت هیچ زمان سهم تو نخواهد شد. #ویسلاوا_شیمبورسکا

باید پالتوی سیاه رنگم را بردارم، راه بروم در خیابان های تهران، بالا به پایین، شرق به غرب، آنقدر بروم که از یک سر بی انتهایش به خدا برسم، به خانه ی خدا، بی سر و ته، خیابان های بن بست را طی کنم و پشت هم سیگار بگیرانم تا تا خدا کنج عزلت ش را رها کند و با من بزند بیرون و هی زیر لب غر بزند که مرا بیهوده کشاندی در این شلوغی آدم ها و من مدام یادش بیاورم که من میتوکندری کوچکی هستم که نقص در سنتز اکسیژن دارم و نفس م تنگ است، او بگوید که چی، بین هشت میلیارد انسان دست ساخته لابد چندتایی باگ وجود خواهد داشت در هر سیستمی. سیگارش را پرت میکند سمت سطل زباله ای فلزی زنگ زده ای که دور و برش را اشغالهای بی نظم پرکرده است، میگویم آشغال های دوست داشتنی، نگاه ش را میچرخاند سمت ماشین های عبوری و سرعت م را کم میکنم، خسته شده ام از عبور مکرر ادم ها، از خیابان، از خدای بی مسئولیت، از پاییز، از سنتز اکسیژن، از برادی کاری، میوپاتی، آتروفی عضلات پروگزیمال، اکتیو دنرویشن، اصلا از میلین و هرچیزی شبیه آن که هرجا که باید باشد نیست. من دیگر دلم میخواهد روی سقف یک خانه دراز بکشم و زل بزنم به آسمان، تا ماه بیاید و خودش را به رخ بکشد، خانه ای اطراف خانه ی تو، مشرف به تو، همینطور دراز بکشم و چشم خمار کنم تا تو پیدایت شود در قاب ترک برداشته ی چشمانم و...

اصلا بیایم، ببینمت و بروم

کجا بروم؟

بعد دیدنت، اصلا چرا زنده بمانم، بمانم که بی تو، چگونه ادامه بدهم؟

نه. میخواهم بمانم و برگردم به سلول، اکسیژن سنتز کنم برای جهان، بمانم جایی نزدیک به تو، به تماشای غروب بنشینم، جایی حوالی آبادان...

هیچ|


آخرين مطالب
» بوی تنت
» مهم نیست دنیا داره با من چه کار میکنه؛ مهم اینه من یک تار مو ت رو به کل ش نمیدم
» مایل نیستم صبح ت را ببینم خداوند
» حالا که دنیا اینقدر تاریک است، بیا برگردیم به تو، هیچ جا خانه ی خودمان نمیشود
» من احتمال اینکه تو دوستم بداری را، دوست داشتم...  #ییلماز_اردوغان
» گفت: عشق یعنی من انتخاب کنم چه کسی ویرانم کند...
» ساده، جذاب، لعنتی
» سیتوکروم سی
» از خودم به تو پناه میـ برم
» اکسی توسین قلب م

 Design By : Pichak