تیشتَر

أتعلم عيناكِ أني أنتظرت طويلاً

حالا دریاچه‌ام

زنی روبروی من خم شده است

برای شناختن خود سرا پای مرا می‌کاود

آنگاه به شمع‌ها یا ماه ،این دروغگویان،باز می‌گردد

پشت او را می‌بینم و همانگونه که هست منعکس می‌کنم

زن با اشک و تکان دادن دست پاداشم می‌دهد

برای او اهمیت دارم ،می‌آید و می‌رود

این صورت اوست که هر صبح جانشین تاریکی می‌شود

در من، او ، دختر جوانی را غرق کرده است

در من پیرزنی است

که روز به روز، به سمت او خیز برمی دارد

همچون یک ماهی وحشتناک

#سیلویا_پلات

هیچ|


آخرين مطالب
» بعید
» مضاف الیه
» به تو فکر کردن، خود آسمونه
» جای خالی را با دلتنگی مناسب پر کنید
» آغوش پاییز
» هرشب تو رویای خودم، آغوشتُ تن میکنمـ...
» بشر
» خدا
» نارنجی
» عزیزتر از جان م

 Design By : Pichak