أتعلم عيناكِ أني أنتظرت طويلاً
چشم هایش تغزل مشکی فام مجسم زیر طاق ابروهادریک نگاه، فتح کردید قلب جوان م راآری، آدمی هم عاشق خدا میشود، گاهی... هیچ| آخرين مطالب » بیا تا برگردیم به دستانت، هیچ جا خانه ی خود آدم نمیشود» آخر از سمتی سقوط کردم... که بهش تکیه میکردم... » دلبرت سفر کنه تنها شوی، مثل ماهی ها از آب جدا شوی» خودم غصه هاتو به جون میخرمـ... » توحید» چه خوب که ندیدین چشاش رو» گفتا خموش حافظ... » جان من است او... » صبح» بعید
تغزل مشکی فام مجسم
زیر طاق ابروها
دریک نگاه، فتح کردید قلب جوان م را
آری، آدمی هم عاشق خدا میشود، گاهی...